حسناحسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
ارشاارشا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

فندق کوچولوهای خونه ی ما

نوشتن یادداشتها

عمر مامانی الان یه مدتیه که بعضی شیرین کاریهات وکلمات بامزت رو تو یه دفتر یادداشت میکنم.ولی وقت نشده که بیام واینجا برات بنویسم. اول بگم که امروز 13 رمضان 92 هستش و تو جیگر مامان دومین ساله که شیرین ترین و بهترین چیزی هستی که سر سفره افطار داریم. کارها وکلمات شیرین زندگی مامانی: دیگه مداد و خودکار دست میگیری وتو کتاب ودفترت نقاشی می کشی(البته خط خطی )تا مداد یا خودکار دست میگیری ومیخوای بگی دفتر بدید میگی:چِش چِش اَبو. قربونت برم وای وقتی از خواب پا میشی هنوز چشمهات رو باز نکرده میگی ماماننننننننننن ماماننننننننننننن ماماننننن و تا نیام پیشت یه بند میگی و جوری صدا میزنی انگار یه کار مهمی داری عاشق انگوری مخصوصا شیرازی ...
31 تير 1392

18 ماهگی

دخترکم یک ونیم ساله شدددددددددددددددددددد عروسکم انشاالله هزارساله بشی وهمیشه سلامت و مثل الانت شاداب وشیطون باشی. ...
31 تير 1392

شیرین زبونم

سلام عشق مامان سلام عمر مامان سلام هستی مامان سلام شیرین زبونم الهی دورت بگردم که تو اینقدر هزار ماشاالله شیرین ونمکی هستی و روز به روزم خوردنی تر میشی.حسنا عسلکم همه عاشق کارهات وشیرین زبونیهاتن....حتی کارهایی میکنی که آدمهایی هم که زیاد اهل خنده نیستن رو میخندونی و شیفته خودت میکنی. تو خیابون ،پارک یا هر جایی که میریم غریبه ها رو با نگاه کردنت جذب خودت میکنی .معمولا یکی که داره نگاهت میکنه تو هم یه لبخند میزنی و بعد سرت رو یه طرف خم میکنی ویه ادای ناز براش میای یهویی گل از گل طرف میشکفه. شب جمعه چند هفته پیش عروسی دایی فاطمه خاله مریم بود،اینقدر خوشت اومده بود که اونجا صدای آهنگ زیاد بود همش دستهات رو میچرخو...
25 تير 1392

خاطرات حسنا و خاله زری

سلام عزیز دلم. اولین باره من دارم برات مینویسم.  مامانت خیلی کم وقت میکنه وبلاگت رو به روز کنه .میخوام چند تا از کارای جدیدت رو برات بنویسم........ چند وقت پیش داشتیم با هم بازی می کردیم که من ازت پرسیدم خاله زری رو دوست داری؟؟؟؟تو خیلی مقتدرانه گفتی نههههههه!!!!!!کلی بهت خندیدم.تو هم خوشت اومد...من ازت میپرسیدم مامان و دوست داری میگفتی نهههه....میگفتم بابا رو دوست داری؟تو هم میگفتی نههههههه....همین الآن که دارم برات مینویسم ازت میپرسم خاله زری رو دوست داری میگی نههههه....قربون نه گفتنت.حسنا جون میدونی الآن داری چی میخوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بیسکوییت با ماست.من که نمیدونم مزش چجوریه اما خودت همش میگی به به به به... چندروز پیش ا...
6 تير 1392
1